جهان: در بخشی از این نامه آمده بود:خیر ببینی آقا سیدرضای میرکریمی. کامات شیرین. اگر این حَبّه قندت نبود، یادمان میرفت کجایی هستیم و با کامِ تلخ در صفِ سفارتِ خرسنشان ایستاده بودیم تا از سرزمین همیشه آفتابمان به جبرِ همکار تلخمزاج، همه مهر دروغ بر پیشانی، متقاضی پناه به سرزمین همیشه ابری بگیریم...
این بار طرفداران فیلم در فضای مجازی و منتقدان همراه فیلم صراحتا واكنش نشان دادند و ابراهیم حاتمی كیا را به "حسادت" نسبت به موفقیت جهانی فرهادی متهم كردند. كاریكاتورش را كشیدند و اتفاقات دیگر. اتفاقاتی كه با واكنش تند رضا میركریمی روبرو شد. سكوت حاتمی كیا دربرابر آنها ادامه داشت تا جدیدترین گفت و گویش با چلچراغ.
-من در آخر نامه به اقای میركریمی نوشتم"این عصر وارونگی پایانی دارد برادر" چیزی كه من به آن اشاره داشتم هیچ ربطی به سینما به مفهوم هنر سینما ندارد. دردی است فراتر از دنیای سینما كه در آن وادی دیگر دوست و همكار و برادر نمی شناسند. این فریادی بود و اگر مماشات می كردم، آیندگان این بزدلی را بر من نمی بخشیدند. برای من ایران و ایرانی نامی نیست كه صرفا در شناسنامه ام ثبت شده باشد. هشت سال از عمر جوانی ام را به بهای جانم هزینه دادم و به عنوان یك سرباز بر خودم حقی قائلم كه از آن دفاع كنم. حتی اگر همه دوستدارانم از من برنجند. وارونگی همین بس كه متهم به حسادت شدم. در حیرتم عزیزی كه این اتهام را كلید زد، چگونه سال های پایانی مرتضی آوینی هم نفسش بوده و دركی از این مرام این نسل پیدا نكرده است.
-من تاجر نیستم كه به ضرر و زیان جیب و ابرویم فكر كنم. بی پرده بگویم كه این خرس و پلنگ و شیر و حتی سیمرغ استعداد گوساله سامری شدن را دارد و كجاست آن مفسر شجاع همچون مرتضی آوینی كه با بیانی حكمیمانه این وارونگی های معنا را توضیح دهد. قدرت قلم من به حدی نیست كه بتوانم تشریحی عقلانی از این فریادم داشته باشم. و همین مبهم بودن اشاراتم عزیزانی را از من دلخور می كند. می فهمم كه باعث این سرشكستن ها از میل این لیلی نسبت به این مجنون بوده و من باید قدر دان باشم. و البته عزت از ان خداست و باقی هر چه هست عرصه امتحان اوست.
-شما با فیلمسازی صحبت می كنید كه آخرین ساخته اش در محاق توقیف است وخوب می دانید چرا. این نگاه آزارم می دهد. احساس می كنم بعد از نامه به میركریمی پیاده نظام در اینترنت آرایش جنگی گرفته كه متاسفانه حافظه شان مثل ماهی سه ثانیه است و هیچ حریم و حرمتی به گذشته قائل نیست. چرا تا این حد دیكتاتور مطلق نگر می شویم. البته حوشحالم كه هیچ حاشیه امن و هاله قدسی اطرافم نیست و همگان می توانند نقد و لعن و تقدیرم كنند. ولی با همه اینها من هم انسانم. عزیزان، من اشاره به فیلمی كردم كه از جشنواره فجر دولت آقای احمدی نژاد تا خانه سینما و شهرداری و جشنواره های اروپایی و آمریكایی و آفریقایی و آسیایی جایزه ها گرفته و همچنان می گیرد. پس چرا تا این حد كم تحمل از شنیدن یك صدای دیگر؟ عجبا این حكایت شباهت غریبی دارد با حكایت پادشاه و خیاط كه یك جور دیگری گفت. البته زمان بهترین مرهم این آلام است.
-مسئله حاتمی كیا ماندن خودم است كه هزینه دارد. بخشی با توقیف فیلم هایم، بخشی با همین فریادها.
این بار طرفداران فیلم در فضای مجازی و منتقدان همراه فیلم صراحتا واكنش نشان دادند و ابراهیم حاتمی كیا را به "حسادت" نسبت به موفقیت جهانی فرهادی متهم كردند. كاریكاتورش را كشیدند و اتفاقات دیگر. اتفاقاتی كه با واكنش تند رضا میركریمی روبرو شد. سكوت حاتمی كیا دربرابر آنها ادامه داشت تا جدیدترین گفت و گویش با چلچراغ.
-من در آخر نامه به اقای میركریمی نوشتم"این عصر وارونگی پایانی دارد برادر" چیزی كه من به آن اشاره داشتم هیچ ربطی به سینما به مفهوم هنر سینما ندارد. دردی است فراتر از دنیای سینما كه در آن وادی دیگر دوست و همكار و برادر نمی شناسند. این فریادی بود و اگر مماشات می كردم، آیندگان این بزدلی را بر من نمی بخشیدند. برای من ایران و ایرانی نامی نیست كه صرفا در شناسنامه ام ثبت شده باشد. هشت سال از عمر جوانی ام را به بهای جانم هزینه دادم و به عنوان یك سرباز بر خودم حقی قائلم كه از آن دفاع كنم. حتی اگر همه دوستدارانم از من برنجند. وارونگی همین بس كه متهم به حسادت شدم. در حیرتم عزیزی كه این اتهام را كلید زد، چگونه سال های پایانی مرتضی آوینی هم نفسش بوده و دركی از این مرام این نسل پیدا نكرده است.
-من تاجر نیستم كه به ضرر و زیان جیب و ابرویم فكر كنم. بی پرده بگویم كه این خرس و پلنگ و شیر و حتی سیمرغ استعداد گوساله سامری شدن را دارد و كجاست آن مفسر شجاع همچون مرتضی آوینی كه با بیانی حكمیمانه این وارونگی های معنا را توضیح دهد. قدرت قلم من به حدی نیست كه بتوانم تشریحی عقلانی از این فریادم داشته باشم. و همین مبهم بودن اشاراتم عزیزانی را از من دلخور می كند. می فهمم كه باعث این سرشكستن ها از میل این لیلی نسبت به این مجنون بوده و من باید قدر دان باشم. و البته عزت از ان خداست و باقی هر چه هست عرصه امتحان اوست.
-شما با فیلمسازی صحبت می كنید كه آخرین ساخته اش در محاق توقیف است وخوب می دانید چرا. این نگاه آزارم می دهد. احساس می كنم بعد از نامه به میركریمی پیاده نظام در اینترنت آرایش جنگی گرفته كه متاسفانه حافظه شان مثل ماهی سه ثانیه است و هیچ حریم و حرمتی به گذشته قائل نیست. چرا تا این حد دیكتاتور مطلق نگر می شویم. البته حوشحالم كه هیچ حاشیه امن و هاله قدسی اطرافم نیست و همگان می توانند نقد و لعن و تقدیرم كنند. ولی با همه اینها من هم انسانم. عزیزان، من اشاره به فیلمی كردم كه از جشنواره فجر دولت آقای احمدی نژاد تا خانه سینما و شهرداری و جشنواره های اروپایی و آمریكایی و آفریقایی و آسیایی جایزه ها گرفته و همچنان می گیرد. پس چرا تا این حد كم تحمل از شنیدن یك صدای دیگر؟ عجبا این حكایت شباهت غریبی دارد با حكایت پادشاه و خیاط كه یك جور دیگری گفت. البته زمان بهترین مرهم این آلام است.
-مسئله حاتمی كیا ماندن خودم است كه هزینه دارد. بخشی با توقیف فیلم هایم، بخشی با همین فریادها.
هـےچ اِشكالـے בَر گُفتَـטּ ايـטּ نيستـ كـ ـﮧ :
« פֿـבايا פֿـواستــِ פֿـوבَت را انجام בه »
ايـטּ گُفتـ ـﮧ פֿـوبـے استــْ ، زيــ ـرا
בَر هـَر حآل פֿـوآستــِ פֿُـבاوَنـב בَر حـآل اَنجام اَستــْ
•´¯`• هــَــرچـے פֿـُــــבا بـפֿــــوآב •´¯`•